3- آنهایی که مصلوب کردن را دیدند

3- آنهایی که مصلوب کردن را دیدند

در حدود ساعت نه و نیم این صبح جمعه عیسی به صلیب آویخته شد. پیش از ساعت یازده بیش از یک هزار نفر گرد آمده بودند تا این صحنۀ مصلوب شدن فرزند انسان را مشاهده کنند. در سرتاسر این ساعات هراس‌انگیز گروههای بزرگ نادیدنی یک جهان در سکوت به سر بردند، ضمن این که به این پدیدۀ خارق‌العادۀ مرگ آفریننده چشم دوخته بودند که در قالب مخلوق، حتی خفت‌بارترین مرگ یک مجرم محکوم، در حال مردن بود.

در طول مصلوب کردن عیسی مریم، روت، یهودا، یوحنا، سالومه (مادر یوحنا)، و یک گروه از ایمانداران بی‌آلایش زن شامل مریم همسر کلوپا و خواهر مادر عیسی، مریم مجدلیه، و ربکا که زمانی از اهالی سِفوریس بود طی لحظات مختلف در نزدیکی صلیب ایستاده بودند. اینها و سایر دوستان عیسی در حالی که شکیبایی و پایداری عظیم او را مشاهده می‌کردند و به درد و رنج شدید او چشم دوخته بودند، آرامش خود را حفظ نمودند.

بسیاری از رهگذران سرهای خود را تکان می‌دادند، و با سرزنش او می‌گفتند: ”تویی که می‌خواستی معبد را خراب کنی و سه روزه آن را مجدداً بنا کنی، خودت را نجات ده. اگر تو پسر خدایی، چرا از صلیبت پایین نمی‌آیی؟“ به همین ترتیب برخی از حکمرانان یهود او را مسخره می‌کردند و می‌گفتند: ”او دیگران را نجات داد ولی نمی‌تواند خودش را نجات دهد.“ دیگران می‌گفتند: ”اگر تو پادشاه یهود هستی، از صلیب پایین بیا، و ما به تو ایمان خواهیم آورد.“ و سپس آنها او را بیشتر استهزا کردند و گفتند: ”او اطمینان داشت که خداوند او را نجات خواهد داد. او حتی ادعا نمود که پسر خداست — اکنون به او بنگرید — بین دو دزد به صلیب کشیده شده است.“ حتی دو دزد نیز از او خرده گرفته و او را مورد ملامت قرار می‌دادند.

از آنجا که عیسی به طعنه‌های آنان پاسخ نمی‌داد، و چون ظهر هنگام این روز ویژۀ تدارک نزدیک می‌گشت، تا ساعت یازده و نیم بیشتر جمعیت تمسخرگر و استهزا کننده به دنبال کار خود رفته بود، و کمتر از پنجاه نفر در صحنه باقی ماندند. سربازان در حالی که برای نظارۀ طولانی مرگ عیسی استقرار می‌یافتند اکنون برای خوردن ناهار و نوشیدن شراب ارزان و ترش خود آماده می‌شدند. همینطور که آنها شراب خود را می‌آشامیدند، جرعه‌ای به عیسی تعارف کردند و گفتند: ”درود و خوش اقبالی! به پادشاه یهود.“ و از برخورد بردبارانۀ استاد نسبت به استهزا و تمسخرشان شگفت‌زده شدند.

هنگامی که عیسی آنها را در حال خوردن و نوشیدن دید، به پایین به آنها نگاه کرد و گفت: ”من تشنه‌ام.“ هنگامی که فرماندۀ نگهبانان شنید عیسی می‌گوید ”من تشنه‌ام“، قدری شراب را از بطریش برداشت و اسفنج آغشته به شراب را در انتهای یک نیزه قرار داده، آن را به سوی عیسی بالا برد تا او لبهای خشک شده‌اش را تر نماید.

عیسی قصد داشت بدون استفاده از نیروی فوق طبیعی‌اش زندگی کند، و به همین ترتیب برگزید به صورت یک انسان معمولی روی صلیب بمیرد. او به صورت یک انسان زندگی کرده بود، و می‌خواست به صورت یک انسان نیز بمیرد و خواست پدر را به انجام رساند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد