23در آن روزها که عیسی برای عید فِصَح در اورشلیم بود اشخاص بسیاری که معجزات او را دیدند، به نام او ایمان آوردند 24اما عیسی به آنها اعتماد نکرد، چون همه را خوب می شناخت 25و لازم نبود کسی دربارۀ انسان چیزی به او بگوید زیرا او به خوبی می دانست که در باطن انسان چیست.
20در میان کسانی که برای عبادت عید به اورشلیم آمده بودند عده ای یونانی بودند. 21آن ها نزد فیلیپُس که اهل بیتسَیدای جلیل بود آمدند و گفتند: «ای آقا، ما می خواهیم عیسی را ببینیم.» 22فیلیپُس رفت و این را به اندریاس گفت و آن وقت هر دوی آن ها رفتند و به عیسی گفتند. 23عیسی به آن ها گفت: «ساعت آن رسیده است که پسر انسان جلال یابد. 24بیقین بدانید که اگر دانۀ گندم به داخل خاک نرود و نمیرد، هیچ وقت از یک دانه بیشتر نمی شود اما اگر بمیرد دانه های بی شماری به بار می آورد. 25کسی که جان خود را دوست دارد آن را از دست می دهد و کسی که در این دنیا از جان خود بگذرد آن را تا به زندگی ابدی حفظ خواهد کرد. 26اگر کسی می خواهد مرا خدمت کند به دنبال من بیاید و هرجا من باشم خادم من نیز در آنجا با من خواهد بود و اگر کسی مرا خدمت کند پدر من او را سرافراز خواهد کرد.
31وقتی یهودا بیرون رفت عیسی گفت: «اکنون پسر انسان جلال می یابد و به وسیله او خدا نیز جلال می یابد. 32و اگر خدا به وسیله او جلال یابد خدا نیز او را جلال خواهد داد و این جلال به زودی شروع می شود. 33ای فرزندان من، زمانی کوتاه با شما هستم. آنگاه به دنبال من خواهید گشت و همانطور که به یهودیان گفتم اکنون به شما هم می گویم آن جائی که من میروم شما نمی توانید بیایید. 34به شما حکم نو می دهم: یکدیگر را دوست بدارید. همانطور که من شما را دوست داشته ام شما نیز یکدیگر را دوست بدارید. 35اگر نسبت به یکدیگر محبت داشته باشید، همه خواهند فهمید که شاگردان من هستید.»
عیسی مسیح بعد از برخاستن از مردگان چهل روز را با شاگردانش گذراند و بعد به آسمان صعود نمود. (لوقا ۲۴:۵۱ و اعمال رسولان ۱:۹) طبق تقویم مسیحی تاریخ این حادثه مثل روز عید قیام، سال به سال عوض میشود ولی همیشه چهل روز بعد از یکشنبۀ عید قیام است و به روز پنجشنبه میافتد. ده روز بعد از صعود، همانطوری که مسیح وعده داده بود، روز پنطیکاست فرا رسید و روحالقدس نازل شد (اعمال رسولان ۲:۱-۴).
عبارت «تمام شد» در کتاب مکاشفه نیز دو بار آمده است، منتهی با توجه به متن کاملاً پیداست که این تمام شدن مربوط به زمان آینده است
و اما جنبۀ دیگرِ کارِ تمام نشدۀ خدا در کتاب مکاشفه را میتوان در قالب این آیه شاهد بود: «پس از آن نظر کردم و اینک جماعتی عظیم از هر ملت و طایفه و قوم و زبان پیش روی خود دیدم که هیچ کس آنان را نمیتوانست شماره کند...» (۷:۹)
در دوم پطرس فصل ۳ یافت میشود. پطرس مینویسد: «قبل از هر چیز، بدانید که در ایام آخر استهزاکنندگانی ظهور خواهند کرد که پیرو امیال پلید خود خواهند بود و استهزاکنان خواهند گفت "پس چه شد وعده آمدن او؟ از زمانی که پدران ما به خواب رفتند، همه چیز همان گونه است که از بدو آفریش بود!"»
۳- و اما مهمترین پاسخ پطرس به این سؤال که "پس چرا مسیح هنوز نیامده است؟" این است: «برخلاف گمان برخی، خداوند در انجام وعدهاش تأخیر نمیورزد، بلکه با شما بردبار است، چون نمیخواهد کسی هلاک شود بلکه میخواهد همگان به توبه گرایند» (آیه ۹)
خدا فراموشکار نیست، بلکه بهواسطۀ فیض و رحمت خود میخواهد این فرصت را به مردم دنیا بدهد که توبه کنند و به کار نجاتبخش پسر او بر صلیب ایمان آورده، بههنگام بازگشت مسیح رستگار شوند و هلاک نگردند.