1. چون روز شَبّات گذشت، مریم مَجدَلیّه و سالومه و مریم، مادر یعقوب، حنوط خریدند تا بروند و بدن عیسی را تدهین کنند.
2. پس در نخستین روز هفته، سحرگاهان، هنگام طلوع آفتاب، به سوی مقبره روانه شدند.
3. آنها به یکدیگر میگفتند: «چه کسی سنگ را برای ما از جلوی مقبره خواهد غلتانید؟»
4. امّا چون نگریستند، دیدند آن سنگ که بسیار بزرگ بود، از جلوی مقبره به کناری غلتانیده شده است.
5. چون وارد مقبره شدند، جوانی را دیدند که بر سمت راست نشسته بود و ردایی سفید بر تن داشت. از دیدن او هراسان شدند.
6. جوان به ایشان گفت: «مترسید. شما در جستجوی عیسای ناصری هستید که بر صلیبش کشیدند. او برخاسته است؛ اینجا نیست. جایی که پیکر او را نهاده بودند، بنگرید.
7. حال، بروید و به شاگردان او و به پطرس بگویید که او پیش از شما به جلیل میرود؛ در آنجا او را خواهید دید، چنانکه پیشتر به شما گفته بود.»
8. پس زنان بیرون آمده، از مقبره گریختند، زیرا لرزه بر تنشان افتاده بود و حیران بودند. آنها به هیچکس چیزی نگفتند، چرا که میترسیدند.
9. چون عیسی در سحرگاه نخستین روز هفته برخاست، نخست بر مریم مَجدَلیّه که از او هفت دیو بیرون کرده بود، ظاهر شد.
10. مریم نیز رفت و به یاران او که در ماتم و زاری بودند، خبر داد.
11. امّا آنها چون شنیدند که عیسی زنده شده و مریم او را دیده است، باور نکردند.
12. پس از آن، عیسی با سیمایی دیگر بر دو تن از ایشان که به مزارع میرفتند، ظاهر شد.
13. آن دو بازگشتند و دیگران را از این امر آگاه ساختند، امّا سخن ایشان را نیز باور نکردند.
14. سپس عیسی بر آن یازده تن، در حالی که به غذا نشسته بودند، ظاهر شد و آنها را به سبب بیایمانی و سختدلیشان توبیخ کرد، زیرا سخن کسانی را که او را پس از رستاخیزش دیده بودند، باور نکردند.
15. آنگاه بدیشان فرمود: «به سرتاسر جهان بروید و خبر خوش را به همۀ خلایق موعظه کنید.
16. هر که ایمان آوَرَد و تعمید گیرد، نجات خواهد یافت. امّا هر که ایمان نیاورد، محکوم خواهد شد.
17. و این آیات همراه ایمانداران خواهد بود: به نام من دیوها را بیرون خواهند کرد و به زبانهای تازه سخن خواهند گفت
18. و مارها را با دستهایشان خواهند گرفت، و هر گاه زهری کُشنده بنوشند، گزندی به آنها نخواهد رسید، و دستها بر بیماران خواهند نهاد و آنها شفا خواهند یافت.»
19. عیسای خداوند پس از آنکه این سخنان را بدیشان فرمود، به آسمان بالا برده شد و به دست راست خدا بنشست.
20. پس ایشان بیرون رفته، در همه جا موعظه میکردند، و خداوند با ایشان عمل میکرد و کلام خود را با آیاتی که همراه ایشان بود، ثابت مینمود.
1. از آنجا که بسیاری دست به تألیف حکایت اموری زدهاند که نزد ما به انجام رسیده است،
2. درست همانگونه که آنان که از آغاز شاهدان عینی و خادمان کلام بودند به ما سپردند،
3. من نیز که همه چیز را از آغاز بهدقّت بررسی کردهام، مصلحت چنان دیدم که آنها را به شکلی منظم برای شما، عالیجناب تِئوفیلوس، بنگارم،
4. تا از درستی آنچه آموختهاید، یقین پیدا کنید.
5. در زمان هیرودیس، پادشاه یهودیه، کاهنی میزیست، زکریا نام، از کاهنان گروه اَبیّا. همسرش اِلیزابِت نیز از تبار هارون بود.
6. هر دو در نظر خدا پارسا بودند و مطابق همۀ احکام و فرایض خداوند بیعیب رفتار میکردند.
9. بنا به رسم کاهنان، قرعۀ دخول به قُدسِ معبدِ خداوند و سوزاندن بخور به نام وی افتاد.
10. در زمان سوزاندن بخور، تمام جماعتْ بیرون سرگرم دعا بودند
11. که ناگاه فرشتۀ خداوند، ایستاده بر جانب راست مذبح بخور، بر زکریا ظاهر شد.
12. زکریا با دیدن او، بهتزده شد و ترس وجودش را فرا گرفت.
13. امّا فرشته به او گفت: «ای زکریا، مترس! دعای تو مستجاب شده است. همسرت اِلیزابِت برای تو پسری به دنیا خواهد آورد و تو او را یحیی خواهی نامید.
14. تو سرشار از شادی و خوشی خواهی شد، و بسیاری نیز از میلاد او شادمان خواهند گردید،
15. زیرا در نظر خداوند بزرگ خواهد بود. یحیی نباید هرگز به شراب یا دیگر مُسکِرات لب زند. حتی از شکم مادر، پر از روحالقدس خواهد بود،
16. و بسیاری از قوم اسرائیل را به سوی خداوند، خدای ایشان باز خواهد گردانید.
17. او به روح و قدرت ایلیا، پیشاپیش خداوند خواهد آمد تا دل پدران را به سوی فرزندان، و عاصیان را به سوی حکمت پارسایان بگرداند، تا قومی آماده برای خداوند فراهم سازد.»
18. زکریا از فرشته پرسید: «این را از کجا بدانم؟ من مردی پیرم و همسرم نیز سالخورده است.»
19. فرشته پاسخ داد: «من جبرائیلم که در حضور خدا میایستم. اکنون فرستاده شدهام تا با تو سخن گویم و این بشارت را به تو رسانم.
20. اینک لال خواهی شد و تا روز وقوع این امر، یارای سخن گفتن نخواهی داشت، زیرا سخنان مرا که در زمان مقرر به حقیقت خواهد پیوست، باور نکردی.»
21. در این میان، جماعت منتظر زکریا بودند و حیران از طول توقف او در قُدس.
22. چون بیرون آمد، نمیتوانست با مردم سخن گوید. پس دریافتند رؤیایی در قُدس دیده است، زیرا تنها ایما و اشاره میکرد و توان سخن گفتن نداشت.
23. زکریا پس از پایان نوبت خدمتش، به خانۀ خود بازگشت.
24. چندی بعد، همسرش اِلیزابِت آبستن شد و پنج ماه خانهنشینی اختیار کرد.
25. اِلیزابِت میگفت: «خداوند برایم چنین کرده است. او در این روزها لطف خود را شامل حال من ساخته و آنچه را نزد مردم مرا مایۀ ننگ بود، برداشته است.»
26. در ماه ششم، جبرائیل فرشته از جانب خدا به شهری در جلیل فرستاده شد که ناصره نام داشت،
27. تا نزد باکرهای مریم نام برود. مریم نامزد مردی بود، یوسف نام، از خاندان داوود.
28. فرشته نزد او رفت و گفت: «سلام بر تو، ای که مورد لطف قرار گرفتهای. خداوند با توست.»
29. مریم با شنیدن سخنان او پریشان شد و با خود اندیشید که این چگونه سلامی است.
30. امّا فرشته وی را گفت: «ای مریم، مترس! لطف خدا شامل حال تو شده است.
31. اینک آبستن شده، پسری خواهی زایید و نامش را عیسی خواهی نهاد.
32. او بزرگ خواهد بود و پسر خدای متعال خوانده خواهد شد. خداوندْ خدا تخت پادشاهی پدرش داوود را به او عطا خواهد فرمود.
33. او تا ابد بر خاندان یعقوب سلطنت خواهد کرد و پادشاهی او را هرگز زوالی نخواهد بود.»
34. مریم از فرشته پرسید: «این چگونه ممکن است، زیرا من با مردی نبودهام؟»
35. فرشته پاسخ داد: «روحالقدس بر تو خواهد آمد و قدرت خدای متعال بر تو سایه خواهد افکند. از این رو، آن مولودْ مقدّس و پسر خدا خوانده خواهد شد.
36. اینک اِلیزابِت نیز که از خویشان توست، در سن پیری آبستن است و پسری در راه دارد. آری، او که میگویند نازاست، در ششمین ماهِ آبستنی است.
37. زیرا نزد خدا هیچ امری ناممکن نیست!»
38. مریم گفت: «کنیزِ خداوندم. آنچه دربارۀ من گفتی، بشود.» آنگاه فرشته از نزد او رفت.
39. در آن روزها، مریم برخاست و بهشتاب به شهری در کوهستان یهودیه رفت،
40. و به خانۀ زکریا درآمده، اِلیزابِت را سلام گفت.
41. چون اِلیزابِت سلام مریم را شنید، طفل در رَحِمش به جست و خیز آمد، و اِلیزابِت از روحالقدس پر شده،
42. به بانگ بلند گفت: «تو در میان زنان خجستهای، و خجسته است ثمرۀ رَحِم تو!
43. من که باشم که مادرِ سرورم نزد من آید؟
44. چون صدای سلام تو به گوشم رسید، طفل از شادی در رَحِمِ من به جست و خیز آمد.
45. خوشا به حال آن که ایمان آورْد، زیرا آنچه از جانب خداوند به او گفته شده است، به انجام خواهد رسید.»
46. مریم در پاسخ گفت:«جان من خداوند را تمجید میکند
47. و روحم در نجاتدهندهام خدا، به وجد میآید،
48. زیرا بر حقارتِ کنیزِ خود نظر افکنده است.زین پس، همۀ نسلها خجستهام خواهند خواند،
49. زیرا آن قادر که نامش قدوس است،کارهای عظیم برایم کرده است.
50. رحمت او، نسل اندر نسل،همۀ ترسندگانش را در بر میگیرد.
51. او به بازوی خود، نیرومندانه عمل کردهو آنان را که در اندیشههای دل خود متکبرند، پراکنده ساخته است؛
52. فرمانروایان را از تخت به زیر کشیدهو فروتنان را سرافراز کرده است؛
53. گرسنگان را به چیزهای نیکو سیر کردهامّا دولتمندان را تهیدست روانه ساخته است.
54. او رحمت خود را به یاد آورده،و خادم خویش اسرائیل را یاری داده است،
55. همانگونه که به پدران ما ابراهیم و نسل اووعده داده بود که تا ابد چنین کند.»
56. پس مریم حدود سه ماه نزد اِلیزابِت ماند و سپس به خانه بازگشت.
57. چون زمان وضع حمل اِلیزابِت فرا رسید، پسری به دنیا آورد.
58. همسایگان و خویشان چون شنیدند که خداوند رحمت عظیمش را بر وی ارزانی داشته است، در شادی او سهیم شدند.
59. روز هشتم، برای آیینِ ختنۀ نوزاد آمدند و میخواستند نام پدرش زکریا را بر او بگذارند.
60. امّا مادر نوزاد گفت: «نه! نام او باید یحیی باشد.»
61. گفتند: «از خویشان تو کسی چنین نامی نداشته است.»
62. پس با اشاره، نظر پدر نوزاد را دربارۀ نام فرزندش جویا شدند.
63. زکریا لوحی خواست، و در برابر حیرت همگان نوشت: «نام او یحیی است!»
64. در دم، زبانش باز شد و دهان به ستایش خدا گشود.
65. ترس بر همۀ همسایگان مستولی گشت و مردم در سرتاسر کوهستان یهودیه در این باره گفتگو میکردند.
66. هر که این سخنان را میشنید، در دل خود میاندیشید که: «این کودک چگونه کسی خواهد شد؟» زیرا دست خداوند همراه او بود.
67. آنگاه پدر او، زکریا، از روحالقدس پر شد و چنین نبوّت کرد:
68. «متبارک باد خداوند، خدای اسرائیل،زیرا به یاری قوم خویش آمده و ایشان را رهایی بخشیده است.
69. او برای ما شاخِ نجاتیدر خاندان خادمش داوود، بر پای داشته است،
70. چنانکه از دیربازبه زبان پیامبران مقدّس خود وعده فرموده بود که
71. ما را از دست دشمنانو همۀ کسانی که از ما نفرت دارند، نجات بخشد،
72. تا بر پدرانمان رحمت بنمایدو عهد مقدّس خویش به یاد آورَد؛
73. همان سوگندی را کهبرای پدرمان ابراهیم یاد کرد
74. که ما را از دست دشمن رهایی بخشدو یاریمان دهد که او را بی هیچ واهمه عبادت کنیم،
75. در حضورش،با قدّوسیت و پارسایی، همۀ ایام عمر.
76. و تو، ای فرزندم، پیامبر خدای متعال خوانده خواهی شد؛زیرا پیشاپیش خداوند حرکت خواهی کرد تا راه را برای او آماده سازی،
77. و به قوم او این معرفت را عطا کنیکه با آمرزیدن گناهانشان، ایشان را نجات میبخشد.
78. زیرا خدای ما را دلی است پر زِ رحمت،وَز همین رو، آفتاب تابان از عرش برین بر ما طلوع خواهد کرد
79. تا کسانی را که در تاریکی و سایۀ مرگ ساکنند، روشنایی بخشد،و گامهای ما را در مسیر صلح و سلامت هدایت فرماید.»
80. و امّا آن کودک رشد میکرد و در روح، نیرومند میشد، و تا روز ظهور آشکارش بر قوم اسرائیل، در بیابان به سر میبرد.
1. آنگاه فَریسیان و صَدّوقیان نزد عیسی آمدند تا او را بیازمایند. بدین منظور از او خواستند تا آیتی آسمانی به آنان بنمایاند.
2. در پاسخ فرمود: «هنگام غروب، میگویید ”هوا خوب خواهد بود، زیرا آسمان سرخفام است،“
3. و بامدادان میگویید ”امروز هوا بد خواهد شد، زیرا آسمان سرخ و گرفته است.“ شما نیک میدانید چگونه سیمای آسمان را تعبیر کنید، امّا از تعبیر نشانههای زمانها ناتوانید!
4. نسل شرارتپیشه و زناکار آیتی میخواهند، امّا آیتی به آنها داده نخواهد شد جز آیت یونس نبی.» پس آنها را ترک گفت و به راه خود رفت.
5. چون به آن سوی دریا رفتند، شاگردان فراموش کردند با خود نان بردارند.
6. عیسی به ایشان گفت: «آگاه باشید و از خمیرمایۀ فَریسیان و صَدّوقیان دوری کنید.»
7. پس ایشان در میان خود بحث کرده، میگفتند: «با خود نان نیاوردهایم.»
8. عیسی این را دریافت و به ایشان گفت: «ای سستایمانان، چرا دربارۀ اینکه نان ندارید با هم بحث میکنید؟
9. آیا هنوز درک نمیکنید؟ آیا به یاد ندارید آن پنج نان و پنج هزار تن و چند سبد را که برگرفتید؟
10. یا آن هفت نان و چهار هزار تن و چند زنبیل را که برگرفتید؟
11. پس چرا درک نمیکنید که با شما دربارۀ نان سخن نگفتم؟ بلکه گفتم که از خمیرمایۀ فَریسیان و صَدّوقیان دوری کنید.»
12. آنگاه درک کردند که بدیشان دربارۀ تعلیم فَریسیان و صَدّوقیان هشدار داده است، نه دربارۀ خمیرمایۀ نان.
13. چون عیسی به نواحی قیصریۀ فیلیپی رسید، از شاگردان خود پرسید: «به گفتۀ مردم، پسر انسان کیست؟»
14. آنان پاسخ دادند: «برخی میگویند یحیای تعمیددهنده است. بعضی دیگر میگویند ایلیا، و عدهای نیز میگویند اِرمیا یا یکی از پیامبران است.»
15. عیسی پرسید: «شما چه میگویید؟ به نظر شما من کیستم؟»
16. شَمعون پطرس پاسخ داد: «تویی مسیح، پسر خدای زنده!»
17. عیسی گفت: «خوشا به حال تو، ای شَمعون، پسر یونا! زیرا این حقیقت را جسم و خون بر تو آشکار نکرد، بلکه پدر من که در آسمان است.
18. من نیز میگویم که تویی پطرس، و بر این صخره، کلیسای خود را بنا میکنم و دروازههای هاویه بر آن استیلا نخواهد یافت.
19. کلیدهای پادشاهی آسمان را به تو میدهم. آنچه بر زمین ببندی، در آسمان بسته خواهد شد و آنچه بر زمین بگشایی، در آسمان گشوده خواهد شد.»
20. آنگاه شاگردان خود را منع کرد که به هیچکس نگویند او مسیح است.
21. از آن پس عیسی به آگاه ساختن شاگردان خود از این حقیقت آغاز کرد که لازم است به اورشلیم برود و در آنجا از مشایخ و سران کاهنان و علمای دین آزار بسیار ببیند و کشته شود و در روز سوّم برخیزد.
22. اما پطرس او را به کناری برد و سرزنشکنان گفت: «دور از تو، سرورم! مباد که چنین چیزی هرگز بر تو واقع شود.»
23. عیسی روی برگردانیده، به او گفت: «دور شو از من، ای شیطان! تو مانعِ راه منی، زیرا افکار تو انسانی است نه الهی.»
24. سپس رو به شاگردان کرد و فرمود: «اگر کسی بخواهد مرا پیروی کند، باید خود را انکار کرده، صلیب خویش برگیرد و از پی من بیاید.
25. زیرا هر که بخواهد جان خود را نجات دهد، آن را از دست خواهد داد؛ امّا هر که بهخاطر من جان خود را از دست بدهد، آن را باز خواهد یافت.
26. انسان را چه سود که تمامی دنیا را بِبَرد، امّا جان خود را ببازد؟ انسان برای بازیافتن جان خود چه میتواند بدهد؟
27. «زیرا پسر انسان در جلال پدر خود به همراه فرشتگانش خواهد آمد و به هر کس برای اعمالش پاداش خواهد داد.
28. آمین، به شما میگویم، برخی اینجا ایستادهاند که تا پسر انسان را نبینند که در پادشاهیِ خود میآید، طعم مرگ را نخواهند چشید.»
مسیحیت بر اساس رستاخیز و بازگشت حضرت عیسی(ع)، شکل گرفت. مسیحیان از عصر رسولان، پیوسته در شوق بازگشت دوبارة آن حضرت روزگار را سپری کردهاند. بازگشت عیسی در عهد جدید بسیار اهمیت دارد و در کتابهای آن بیش از سیصد بار به این موضوع اشاره شده است.
به عقیدة مسیحیان، رستاخیز عیسی و بازگشت نهایی وی به جهان برای پایهگذاری پادشاهی خدا بر زمین، دنباله تحقّق پیشگوییهای مربوط به رنج کشیدن او بود. بر این اساس، بخشی از آرمان مسیحایی در زمان عیسی تحقّق یافت؛ ولی تحقّق کامل آن در آخرالزمان خواهد بود. جامعة مسیحی در آغاز باور داشت که حضرت عیسی(ع) به زودی با شکوه تمام بازمیگردد و به این دلیل، بیصبرانه منتظر روز پایانی بود؛ زیرا از آن حضرت نقل میشد که دربارة خود گفته است: «پسر انسان خواهد آمد، در جلال پدر خویش به اتفاق ملائکه خود، و در آن وقت هرکس را موافق اعمالش جزا خواهد داد. هر آینه به شما میگویم که بعضی در اینجا حاضرند که تا پسر انسان را نبینند که در ملکوت خود میآید، ذائقة موت را نخواهند چشید
کمرهای خود را بسته، چراغهای خود را افروخته بدارید و شما مانند کسانی باشید که انتظار آقای خود را میکشند که چه وقت از عروسی مراجعت کند تا هر وقت آید و در را بکوبد، بیدرنگ برای او باز کنند. خوشا به حال آن غلامان که آقای ایشان چون آید، ایشان را بیدار یابد
"و در آفتاب و ماه و ستارگان علاماتی خواهد بود و بر زمین، تنگی و حیرت از برای امتها روی خواهد نمود، به سبب شوریدن دریا و امواجش. و دلهای مردم ضعف خواهد کرد از خوف و انتظار آن وقایعی که بر ربع مسکون ظاهر میشود، زیرا قوت آسمان متزلزل خواهد شد. و آن گاه پسر انسان را خواهند دید که بر، ابری سوار شده با قوت و جلال عظیم می آید" (انجیل لوقا، باب 21، بندهای 27 )25
با وجود اینکه در کتاب مقدس آیات بسیاری در مورد بازگشت مسیح وجود دارد، اما بسیاری از مسائل روشن نیست. هیچ آیهای در کتاب مقدس وجود ندارد که به شکلی کامل، ترتیب وقوع رخدادهای زمان آخر را ذکر کرده باشد.
در سفر مکاشفات یوحنا فصل ششم عبارت دوم، علاوه بر رجعت حضرت عیسی علیه السلام، به شخصی "تاج بر سر" و "سوار بر اسب" که بر بسیاری غالب خواهد شد، اشاره شده است.
در دین یهود، نجات بخش نهایی «ماشیح » به معنای «مسح و تدهین شده » نام دارد و به تصریح متون،از خاندان داود پیامبر است.
به اعتقاد مسیحیان، حضرت عیسی بار دیگر زنده می شود و برای نجات مردم فرود می آید. «فارقلیط » از جمله القابی است که به منجی مسیحیان داده شد و لفظا به معنی آموزگار هدایت، شفیع و هدایت کننده و تقویت دهنده بوده و تحقق بخش عدالت در جهان آینده است.
7. برکت و سعادت و پایان بیماریها:
«در آن زمان چشم نابینایان روشن شده و گوش ناشنوایان باز خواهد شد. در آن زمان فرد لنگ همانند گوزن جست و خیز کرده و زبان انسان لال ترنم خواهد کرد» (یشعیا)
«شما را از تمام ناپاکیها و پلیدی هایتان نجات می دهم، غله رابارور نموده و آن را زیاد خواهم کرد و دیگر برای شما قحطی قرار نخواهم داد» (یحزقل)8. وقوع معجزاتی عظیم تر از معجزات خروج بنی اسرائیل از مصر:
«خداوند می فرماید از این رو ایامی خواهند آمد که (به علت وقوع معجزاتی عظیم) دیگر انسانها با تعجب نخواهند گفت، زنده است خدایی که بنی اسرائیل را از مصر خارج نمود» (یرمیا)
زمان ظهور ماشیح که توسط خداوند تعیین شده است، رازی بسیار پوشیده و پنهان است. با این وجود، نشانه های بسیاری در مورد شرایط آمدن او بیان شده اند. بخشی از این شرایط اضطراب آمیز و نگران کننده هستند (تلمود گمارای سوطا49 ب).
آنها شمشیرهای خود را شکسته و به گاوآهن تبدیل خواهند کرد و نیزه های خود را به قیچی های شاخه زنی (مبدل می کنند). ملتی بر ملت دیگر شمشیر نخواهد کشید و دیگر جنگ نخواهند آموخت.
درکنار شرایط سخت و سهمگین، علائم و نشانه های مسرت بخش و امیدوار کننده نیز درباره زمان قبل از آمدن ماشیح پیش بینی شده است (گمارای سنهدرین 98 الف و زوهر جلد اول 117 الف): «پیشرفت و خوشبختی نسبتا زیاد مردم دنیا، تجدید حیات در مطالعه تورا و علوم دینی، باز شدن دروازه های عقلانی در بالا و چشمه های حکمت در پایین (که «بازشدن دروازه های عقلانی در بالا» با ظهور و پیشرفت.
تعالیم رمزی و عرفانی در تورا و کتب آسمانی، بسیار مشهود است و «باز شدن چشمه های حکمت در پایین » اشاره به پیشرفتها و اکتشافات علمی و تکنولوژی امروز است)». همچنین گفته شده است «هنگامی که ماشیح به پاخیزذ، علائم شگفت انگیز و معجزات بسیاری در دنیا به وقوع می پیوندند».
طبق آنچه در متون مذهبی یهود آمده است، موضوع ماشیح و گئولا (نجات نهایی) از جمله اهداف اولیه آفرینش جهان است. البته این اشاره ای است به موضوع ماشیح و روح او. اما از نظر فیزیکی و جسمانی، «ماشیح، انسانی است خاکی از اولاد بشر که به صورت عادی متولد شده است ». اصل و نسب او به حضرات داود و سلیمان می رسد. از دیگر نشانه های او این است که صداقت و پارسایی او از بدو تولد به بعد دائما در حال افزایش بوده و به خاطر فضیلت و اعمال شایسته خود، به عالی ترین و والاترین درجات تکامل روحانی دست خواهد یافت.
«روح خداوند بر او خواهد آمد، روح عقل و فهم، روح تدبیر و توانایی، روح دانش و ترس الهی. و او با ترس الهی الهام می گیرد، با دید چشمانش قضاوت نخواهد کرد و با شنیده گوشهایش فتوی نخواهد داد. تهیدستان را با عدالت داوری کرده و برای افتادگان زمین، با تساوی حقوق تصمیم خواهد گرفت